انواع احساسات از دیدگاه روانشناسی
شوق اولین برف زمستانی، هیجان دیدار یک دوست قدیمی، وحشت از صدای رعد در نیمهشبی طوفانی؛ بله، همۀ ما هر روز طیف گستردهای از احساسات را تجربه میکنیم. گاه شادیم و گاه غمگین. گاهی متعجب میشویم و گاهی تا عمق وجودمان از چیزی میترسیم. این احساسات، بر نحوۀ زندگی و تعامل ما با دیگران تاثیر میگذارند. احساسات میتوانند ما را کنترل کنند. انتخابها، اقدامها و برداشتهای ما تحت تاثیر احساساتی است که در هر لحظه تجربه میکنیم.
روانشناسان زیادی تلاش کردهاند تا انواع احساسات را شناسایی کنند. نظریههای مختلفی برای طبقهبندی و توضیح احساسات انسان مطرح شده است.
از آنجایی که احساسات بخش مهمی از زندگی روزمرۀ ما را تشکیل میدهند، شناخت آنها، دلایل بروز، تاثیرات و روشهای مدیریت آنها حیاتی است. یادگیری تشخیص و مواجهه با احساسات میتواند از پیامدهای منفی ذهنی و جسمی آنها جلوگیری کند و روابط و زندگی روزمرۀ ما را بهبود بخشد.
در این مطلب، به شما میگوییم که تعریف احساسات در روانشناسی چیست، انواع احساسات اصلی و فرعی کدامند و هریک چه ویژگیهایی دارند.
احساسات چیست؟ (تعریف احساسات در روانشناسی)
احساسات (Emotions) واکنشهای روانشناختی پیچیدهای هستند که در پاسخ به رویدادهای درونی یا بیرونی در ما شکل میگیرند و شامل ۳ مؤلفه اصلی میشوند:
- تجربۀ ذهنی
- پاسخ فیزیولوژیکی
- پاسخ رفتاری یا بیانی
درک کامل انواع احساسات در روانشناسی، نیازمند توجه به هر ۳ عنصر است.
تجربۀ ذهنی
تجربۀ ذهنی یک جنبۀ بسیار شخصی از احساسات است. هر فرد، تجربۀ منحصربهفردی از احساسات دارد. به عنوان نمونه، احساس خشم در افراد مختلف، شدت و کیفیت متفاوتی دارد.
علاوه بر این، ما اغلب آمیزهای از انواع احساسات را تجربه میکنیم، نه احساسات خالص. برای مثال، در شروع یک کار جدید، هم هیجانزدهایم و هم استرس داریم. ازدواج کردن یا بچهدار شدن ممکن است با طیف گستردهای از احساسات از شادی تا اضطراب همراه باشد. این تنوع و پیچیدگی، تجربۀ احساسی ما را غنیتر و گاه گیجکنندهتر میکند.
پاسخ فیزیولوژیکی
پاسخ فیزیولوژیکی به تغییرات بدنیای اشاره دارد که در هنگام تجربۀ انواع احساسات در ما بروز پیدا میکند. تند شدن ضربان قلب هنگام ترس یا احساس دلپیچه در هنگام اضطراب، نمونههایی از این پاسخها است.
این واکنشها اغلب توسط سیستم عصبی سمپاتیک کنترل میشوند که شاخهای از سیستم عصبی خودمختار است و مسئولیت پاسخهای جنگ یا گریز بدن را بر عهده دارد. هنگام مواجهه با تهدید، پاسخهای جنگ یا گریز به طور خودکار بدن را برای فرار از خطر یا مقابلۀ مستقیم با تهدید آماده میکنند.
هرچند مطالعات اولیه در مورد فیزیولوژی احساسات بر پاسخهای خودمختار متمرکز بود، تحقیقات اخیر نقش مغز در احساسات را هدف قرار داده است. اسکنهای مغزی نشان دادهاند که آمیگدال، بخشی از سیستم لیمبیک، نقش مهمی در انواع احساسات بهویژه ترس دارد.
مطالعات تصویربرداری مغز نشان دادهاند که هنگام مواجهه با تصاویر ترسناک، آمیگدال بهشدت تحریک میشود. همچنین، آسیب به آمیگدال میتواند منجر به اختلال در پاسخهای ترس و کاهش توانایی تشخیص تهدیدات شود.
پاسخ رفتاری (بیانی)
پاسخ رفتاری (بیانی)، به نحوۀ ابراز احساسات ما اشاره دارد. زبان بدن، لحن صدا و کلماتی که استفاده میکنیم، همگی میتوانند احساسات ما را به دیگران منتقل کنند.
ما زمان زیادی را صرف تفسیر بیانهای احساسی اطرافیان خود میکنیم. نحوۀ ابراز احساسات هر فرد، نقش مهمی در زبان بدنش دارد. توانایی ما در درک دقیق این بیانها به چیزی مرتبط است که روانشناسان آن را هوش هیجانی مینامند.
هنجارهای اجتماعی فرهنگی نیز در نحوۀ بیان و تفسیر انواع احساسات نقش دارند. برای مثال، تحقیقات نشان داده است که در فرهنگهای غربی، احساسات قوی و پرشور مانند هیجان، ترس و خشم اغلب ارزشمند دانسته میشوند و مورد تشویق قرار میگیرند. در مقابل، فرهنگهای شرقی بیشتر به احساسات آرامشبخش و درونگرایانه مانند آرامش، سکوت و تعمق اهمیت میدهند.
انواع احساسات در روانشناسی
محققان علاوه بر تلاش برای تعریف احساسات، به دنبال شناسایی و طبقهبندی انواع احساسات در روانشناسی نیز بودهاند. توصیفات و بینشها در طول زمان تغییر کرده است.
در سال ۱۹۷۲، روانشناس پل اکمن (Paul Ekman) ۶ احساس اصلی (بنیادین) را معرفی کرد که در فرهنگهای بشری عمومیت دارند: ترس، انزجار، خشم، تعجب، شادی و غم.
اکمن در سال ۱۹۹۹، فهرست خود را با افزودن تعدادی از احساسات اساسی دیگر از جمله خجالت، هیجان، تحقیر، شرم، غرور، رضایت و سرگرمی گسترش داد.
در دهۀ ۱۹۸۰، رابرت پلاچیک (Robert Plutchik) سیستم طبقهبندی دیگری به نام چرخ احساسات (Wheel of Emotions) را معرفی کرد. این مدل نشان داد که چگونه انواع احساسات مختلف میتوانند با هم ترکیب یا آمیخته شوند، درست همانطور که یک نقاش رنگهای اصلی را با هم ترکیب میکند تا به رنگهای فرعی برسد.
پلاچیک ۸ بعد عاطفی اولیه را پیشنهاد کرد:
- شادی در مقابل غم
- خشم در مقابل ترس
- اعتماد در مقابل انزجار
- تعجب در مقابل انتظار
او گفت این احساسات میتوانند برای ایجاد احساسات دیگر با هم ترکیب شوند، برای مثال: شادی + انتظار = هیجان.
بنابراین، انواع احساسات در روانشناسی را میتوان به ۲ دستۀ کلی تقسیم کرد:
- احساسات اصلی (اولیه/ بنیادین)
- احساسات فرعی (ثانویه/ پیچیده)
در ادامه، هر ۲ دسته را معرفی میکنیم.
احساسات اصلی (اولیه/ بنیادین)
احساسات اولیه معمولا به صورت خودکار بروز پیدا میکنند و در هرکجای جهان با حالات چهره قابل تشخیصاند. این احساسات، نقشی اساسی در رفتار انسان دارند و اغلب از بدو تولد وجود دارند.
۶ احساس اولیه عبارتند از:
- شادی
- غم
- انزجار
- ترس
- تعجب
- خشم
احساسات فرعی (ثانویه/ پیچیده)
برخلاف احساسات اولیه، احساسات ثانویه، نمود مشترکی در چهرۀ انسانها ندارند و بنابراین به صورت جهانی و فوری قابل تشخیص نیستند. این احساسات از احساسات اولیه منشا میگیرند و تغییریافتۀ آنها محسوب میشوند. گاهی اوقات، ما احساسات ثانویه را در پاسخ به احساسات اولیۀ خود داریم (برای مثال، از اینکه خیلی ناراحتیم، ناامید میشویم).
برخی از نمونههای احساسات پیچیده عبارتند از:
- حسادت
- پشیمانی
- عشق
- خجالت
- قدردانی
- گناه
- غرور
- نگرانی
فهرست انواع احساسات پیچیده، بلندبالاتر از موارد بالا است که در انتهای همین مطلب برخی از آنها را در قالب یک جدول ارائه میدهیم. طبق گفتۀ «انجمن روانشناسی آمریکا» (American Psychological Association | APA)، احساسات پیچیده معمولا ترکیبی از ۲ یا چند احساس هستند. برای مثال، نفرت میتواند ترکیبی از حسادت، خشم و انزجار باشد.
معرفی انواع احساسات اصلی
همانطور که ذکر شد، روانشناس پل اکمن ۶ احساس اولیه را شناسایی کرد که در ادامه، دربارۀ آنها توضیح بیشتری میدهیم:
احساس شادی
شادی به عنوان یک حالت عاطفی مطلوب توصیف میشود که با احساساتی همچون رضایت، لذت، خشنودی و آرامش همراه است. این احساس دلپذیر که اغلب با لبخند، نگاهی روشن و صدایی پرانرژی همراه است، هدفی است که بسیاری از ما در زندگی دنبال میکنیم.
مطالعات گسترده نشان دادهاند که شادی با سلامت جسمی و روانی ارتباط مستقیم دارد. افرادی که شادترند، اغلب عمر طولانیتر، روابط موفقتر و زندگی پربارتری دارند. برعکس، افسردگی و ناراحتی با مشکلات جسمی، روابط ناسازگار و کاهش کیفیت زندگی ارتباط مستقیم دارد.
اما چه عواملی باعث شادی میشوند؟ عوامل موثر بر شادی از آنچه به نظر میرسد پیچیدهترند. در حالی که جامعه اغلب موفقیت و ثروت را معیار شادی میداند، تحقیقات نشان میدهند که عوامل درونی و معنوی نیز نقش بسیار مهمی در این زمینه ایفا میکنند.
احساس غم
غم یک احساس طبیعی است که همۀ ما گاهی آن را تجربه میکنیم. این احساس با ناامیدی، اندوه، بیعلاقگی و بیحالی همراه است و میتواند ما را به انزوا و افسردگی بکشاند. شدت و مدتزمان غم به عوامل مختلفی بستگی دارد و هر کس به شیوهای خاص با آن کنار میآید.
از سوی دیگر، افراد غم را به شکلهای متفاوت ابراز میکنند. برخی گریه میکنند، برخی به درون خود میروند و برخی دیگر سکوت و کنارهگیری از دیگران را انتخاب میکنند. این واکنشها طبیعی است و نشان میدهد که فرد در حال پردازش احساسات خود است.
علت بروز غم بسیار متنوع است؛ از دست دادن عزیزان، شکست در رابطه، مشکلات مالی، بیماری و بسیاری عوامل دیگر میتوانند شما را غمگین کنند.
اگرچه غم یک احساس ناخوشایند است، اما میتوان با آن مقابله کرد. صحبت کردن با دیگران (دوستان، خانواده یا یک مشاور)، مراقبت از خود (تغذیۀ سالم، خواب کافی و ورزش منظم)، انجام فعالیتهای مورد علاقه (قدم زدن، بازی کردن و…) و پذیرفتن احساسات از جمله راهکارهایی است که به شما کمک میکند از غم عبور کنید.
همچنین بخوانید: چگونه نقاط ضعف خود را پیدا کنیم؟
احساس ترس
ترس، احساسی قدرتمند و طبیعی است که میتواند واکنشهای مختلفی را در بدن و ذهن ما برانگیزد. هنگامی که احساس ترس میکنیم، بدن ما به حالت آمادهباش درمیآید. قلبمان تند میزند، عضلاتمان سفت میشوند و هوشیاریمان افزایش مییابد. این واکنش فیزیولوژیکی که به پاسخ «جنگ یا گریز» معروف است، به ما امکان میدهد تا برای مقابله با خطر آماده شویم. البته، شدت و نوع این واکنشها در افراد مختلف متفاوت است.
تغییر حالت چهره (مانند گشاد شدن چشمها و اخم کردن) و زبان بدن (مانند لرزش و عرق کردن)، نشانههای دیگر احساس ترس است. همچنین، ترس میتواند بر افکار و رفتار ما نیز تاثیر بگذارد و باعث شود که از موقعیتهای ترسناک اجتناب کنیم یا به دنبال راههایی برای کاهش احساس ترس باشیم.
ترس میتواند در برابر تهدیدهای واقعی یا حتی تصورات ذهنی بروز کند. این احساس که گاهی با اضطراب اشتباه گرفته میشود، در واقع یک مکانیسم دفاعی است که نقش مهمی در بقای انسان دارد و به ما کمک میکند تا در برابر خطرات احتمالی واکنش نشان دهیم.
البته همۀ افراد ترس را به یک شکل تجربه نمیکنند. برخی افراد نسبت به ترس حساسترند و برخی دیگر نهتنها از محرکهای ترسناک نمیهراسند، بلکه از آن لذت میبرند. این افراد به ورزشهای هیجانانگیز مانند بانجیجامپینگ یا صخرهنوردی روی میآورند.
در درمانهای روانشناسی، تکنیکی مانند مواجههدرمانی به افراد کمک میکند تا ترسهای خود را بهتدریج پشت سر بگذارند. در این روش، افراد به طور کنترلشده در معرض موقعیتهای ترسناک قرار میگیرند تا به مرور زمان به آنها عادت کنند و ترسشان بریزد. از طریق مواجهه با ترسها و غلبه بر آنها، میتوانیم اعتمادبهنفس خود را افزایش دهیم و رشد کنیم.
احساس انزجار
انزجار، احساسی قدرتمند و اولیه است که ما را از چیزهای ناخوشایند یا خطرناک دور میکند. این احساس میتواند به دلایل مختلفی مانند دیدن، بوییدن یا حتی تصور چیزهایی که باعث انزجارمان میشوند، برانگیخته شود.
وقتی چیزی را میبینیم که برایمان چندشآور است، ممکن است صورتمان را جمع کنیم، بینیمان را چین دهیم و حتی دچار تهوع شویم. محققان معتقدند که احساس انزجار به عنوان واکنشی برای محافظت از ما در برابر غذاهای مضر یا کشنده تکامل یافته است. برای مثال، وقتی غذای فاسدی را میچشیم یا بوی بدش را حس میکنیم، احساس انزجار ما را از خوردن آن غذا باز میدارد و جلوی بیمار شدنمان را میگیرد.
بهداشت ضعیف، عفونت، خون، پوسیدگی و مرگ نیز از جمله عواملی هستند که به طور طبیعی احساس انزجار را در ما برمیانگیزند.
اما انزجار فقط به چیزهای فیزیکی محدود نمیشود. گاهی اوقات، رفتارهای دیگران نیز میتواند احساس انزجار را در ما برانگیزد. مثلا وقتی شاهد رفتاری غیراخلاقی یا ظالمانه هستیم، ممکن است احساس انزجار کنیم. این نوع انزجار، به انزجار اخلاقی معروف است.
به طور خلاصه، انزجار یک مکانیسم دفاعی طبیعی است که به ما کمک میکند تا از خودمان محافظت کنیم و از چیزهایی که برایمان مضرند دور بمانیم. هرچند که این احساس میتواند در شرایط مختلف و به دلایل متنوعی ایجاد شود، اما هدف اصلی آن حفظ سلامت و ایمنی ما است.
احساس خشم
خشم، احساسی قدرتمند است که با خصومت، تحریکپذیری، ناامیدی و دشمنی نسبت به دیگران مشخص میشود. خشم نیز مانند ترس، میتواند بر پاسخ جنگ یا گریز بدن تاثیر بگذارد. این احساس اغلب با حالات چهره (مانند اخم کردن یا خیره شدن)، زبان بدن (مانند محکم ایستادن یا چرخیدن) و لحن صدا (مانند فریاد زدن) ابراز میشود و میتواند ما را به سمت رفتارهای تکانشی و پرخاشگرانه سوق دهد.
اما خشم همیشه هم بد نیست. گاهی اوقات، میتوان از خشم به عنوان یک انگیزه برای ایجاد تغییر و دفاع از حقوق خود استفاده کرد. همچنین، خشم میتواند به ما کمک کند تا انواع احساسات خود را بهتر درک کنیم و به نیازهایمان توجه کنیم.
با این حال، خشم کنترلنشده، شدید و طولانیمدت میتواند عواقب جدی داشته باشد؛ به روابط ما آسیب برساند، تصمیمگیریهای منطقی را دشوار کند، سلامت روانمان را به خطر بیندازد و حتی بر سلامت جسمیمان تاثیر بگذارد. خشم، علاوه بر اثرات آنی بر بدن، میتواند به مرور زمان به بیماریهای مزمنی مانند بیماریهای قلبی عروقی و دیابت منجر شود. همچنین، این احساس با رفتارهای پرخطری مانند رانندگی تهاجمی، مصرف الکل و سیگار کشیدن همراه است که سلامت فرد را به مخاطره میاندازد.
مدیریت خشم نیازمند آگاهی از محرکهای خشم، یادگیری مهارتهای مدیریت استرس و توسعۀ راههای سالم برای ابراز احساسات است. شناسایی محرکهای خشم، یادگیری تکنیکهای آرامسازی (مانند تنفس عمیق، مدیتیشن، یوگا و سایر تکنیکهای ذهنآگاهی)، ورزش کردن، صحبت کردن با دیگران و تغییر افکار منفی با کمک خودآگاهی، برخی از راهکارهای مفید برای مدیریت خشم است.
به یاد داشته باشید که خشم یک احساس طبیعی است و همۀ ما گاهی آن را تجربه میکنیم. مهم این است که یاد بگیریم چگونه با این احساس کنار بیاییم و از آن به عنوان نیرویی مثبت استفاده کنیم.
احساس تعجب
تعجب یکی دیگر از ۶ احساس اولیۀ اکمن است؛ نوعی احساس که در مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره و غافلگیرکننده در ما ایجاد میشود. این احساس معمولا کوتاهمدت است و با تغییرات فیزیولوژیکی در بدن همراه است. برای مثال، وقتی با چیزی غافلگیر میشویم، ممکن است قلبمان تندتر بزند، تنفسمان سریعتر شود و مردمک چشمهایمان گشاد شوند.
تعجب میتواند هم مثبت و هم منفی باشد. یک غافلگیری خوشایند مانند یک جشن تولد بیخبر با حضور دوستان در خانه، میتواند احساس شادی و هیجان را در ما ایجاد کند، در حالی که یک غافلگیری ناخوشایند مانند ترساندن ناگهانی در شب حتی به شوخی، میتواند باعث وحشت و اضطرابمان شود.
نشانههای تعجب، اغلب شامل بالا رفتن ابروها، گشاد شدن چشمها، باز شدن دهان، از جا پریدن، عقب رفتن، لرزیدن، فریاد زدن، جیغ کشیدن و نفسنفس زدن است.
تعجب، همانند ترس، میتواند واکنش جنگ یا گریز را در بدن ما فعال کند. وقتی شوکه میشویم، ممکن است انفجاری از آدرنالین را تجربه کنیم که به آمادهسازی بدن برای جنگ یا فرار کمک میکند.
تعجب تاثیر قابل توجهی بر رفتار و تصمیمگیری ما دارد. برای مثال، رویدادهای شگفتانگیز بیشتر در ذهن ما ماندگار میشوند و احتمال بیشتری دارد که آنها را به خاطر بسپاریم. همچنین، ما اغلب تحت تاثیر اطلاعات جدید و غیرمنتظره قرار میگیریم و ممکن است بهراحتی آنها را باور کنیم.
همچنین بخوانید: کاهش اضطراب در لحظه
انواع احساسات فرعی
همانطور که گفتیم، علاوه بر ۶ احساس بنیادینی که اکمن شناسایی کرد، طیف وسیعی از احساسات دیگر وجود دارد که انسانها تجربه میکنند. این احساسات میتوانند پیچیده و ظریف باشند و اغلب ترکیبی از چندین احساس اولیهاند.
در اینجا به برخی از انواع احساسات فرعی اشاره میکنیم:
امید: احساس خوشبینی نسبت به آینده و باور به وقوع اتفاقات خوب
عشق: احساسی عمیق و پیچیده شامل دلبستگی، محبت، احترام و مراقبت از دیگران
افتخار: احساس رضایت از دستاوردهای خود یا دیگران
رضایت: احساس خوشنودی از وضعیت موجود
سپاسگزاری: قدردانی از داشتههایمان
حسادت: احساس ناراحتی از موفقیت یا خوشبختی دیگران
خجالت: احساسی که در فرد به دلیل انجام کاری که فکر میکند دیگران آن را اشتباه یا نامناسب میدانند، ایجاد میشود
تنهایی: احساس جدایی و انزوای اجتماعی
حسرت: احساس تاسف برای فرصتهایی که از دست رفته
پشیمانی: احساس ناراحتی بابت انجام دادن یا ندادن برخی اعمال
شرم: احساسی ناخوشایند و شخصی ناشی از حس ناکافی بودن، انجام اشتباه کارها یا نقض ارزشهای شخصی
حقارت: باور داشتن به کمارزشی خود نسبت به دیگران
آرامش: نبود استرس، اضطراب و نگرانی و وجود حس خوشایند آرامش و سکون درونی
همچنین بخوانید: تعریف اعتماد به نفس و اهمیت آن
جدول احساسات
در طی سالها، متخصصان مختلف، فهرستهای متفاوتی را به عنوان جدول احساسات ارائه دادهاند. بر اساس پژوهشهای انجامشده توسط برنه براون (Brené Brown) در کتاب اطلس قلب (Atlas of the Heart)، 87 احساس و تجربۀ انسانی به شرح جدول زیر است. شناخت دقیق این احساسات میتواند به شما در مسیر خودشناسی کمک کند.
دستهبندی احساسات | احساسات |
وقتی اوضاع نامعلوم یا خیلی پیچیده است | استرس، دستپاچگی، اضطراب، نگرانی، اجتناب، هیجان، وحشت، ترس، آسیبپذیری |
وقتی مقایسه میکنیم | شباهت، تحسین، احترام، حسادت، غبطه، غیظ، شادمانی از بدبختی دیگران، لذت بردن از شادی دیگران |
وقتی اوضاع طبق برنامه پیش نمیرود | خستگی، ناامیدی، انتظار، تاسف، دلسردی، تسلیم، سرخوردگی |
وقتی اوضاع فراتر از درک ماست | خوف، شگفتی، گیجی، کنجکاوی، علاقه، حیرت |
وقتی اوضاع آنطور که به نظر میرسد نیست | گمراهی، شادی و غم توأمان، غربت، ناهماهنگی شناختی، پارادوکس، آیرونی، کنایه |
وقتی صدمه میبینیم | عذاب، بیچارگی، درماندگی، خفگی، غصه |
وقتی با دیگران ارتباط داریم | دلسوزی، ترحم، همدلی، همدردی، حریم داشتن، رنج مقایسهای |
وقتی کم میآوریم | شرم، شفقت به خود، کمالگرایی، گناه، حقارت، خجالت |
وقتی به دنبال ارتباطیم | تعلق، تناسب، اتصال، جدایی، ناامنی، نامرئی بودن، تنهایی |
وقتی قلبمان گشوده است | عشق، بیعشقی، دلشکستگی، اعتماد، اعتماد به نفس، خیانت، حالت دفاعی، طغیان، صدمه |
وقتی اوضاع زندگی خوب است | شادی، خوشبختی، آرامش، رضایت، قدردانی، لذت آمیخته با بیم، راحتی، آسودگی |
وقتی احساس میکنیم به ما ظلم شده است | خشم، تحقیر، تنفر، غیرانسانی شدن، دشمنی، خودبرحقبینی |
وقتی خودمان را ارزیابی میکنیم | افتخار، غرور، فروتنی |
سخن پایانی
احساسات، بخش جداییناپذیر زندگی ما محسوب میشوند و بر تصمیمات و روابطمان تاثیر میگذارند. شناخت انواع احساسات اصلی و فرعی، از شادی و غم گرفته تا احساسات پیچیدهتر، به ما کمک میکند تا خود و دیگران را بهتر درک کنیم. برخلاف باور عمومی، هیچ احساس بدی وجود ندارد، بلکه مجموعۀ آنهاست که تجربۀ ما را در زندگی شکل میدهد. بیان سالم احساسات و مدیریت آنها، برای داشتن زندگی سالمتر و شادتر ضروری است.
دیدگاهتان را بنویسید