تعریف خودشناسی
![](https://khanemaana.com/wp-content/uploads/2024/06/خودشناسی-چیست؟.webp)
«چه سرنوشت غمانگیزی است برای یک انسان؛ که بمیرد مادامی که در نزد همگان شناخته شده، اما از خویشتن خویش بیخبر است.»
– فرانسیس بیکن (Francis Bacon)
در طول قرنها، فلاسفه و روانشناسان بسیاری، مفهوم «خود» را مورد مطالعه قرار دادهاند. بااینحال، این مفهوم برای بسیاری از ما همچنان پیچیده و گاه گمراهکننده است. خبر خوب اینکه، برای درک بهتر خود، نیازی نیست دکارت، سقراط یا فروید باشید! با صرف مقداری زمان و تلاش، میتوانید دربارۀ خودتان بیشتر بیاموزید.
فرایند خودشناسی آنقدر مفید و جذاب است که قطعا ارزش وقت گذاشتن دارد. این فرایند به ما کمک میکند تا مدیران، اعضای خانواده و دوستان بهتری باشیم. هنگامی که درک کنیم چه عواملی بر رفتار و احساسات ما تاثیرگذارند، میتوانیم سلامت روان خود را بهبود ببخشیم و زندگی اصیلتری داشته باشیم.
در این مطلب، به شما میگوییم که خودشناسی چیست و چه فوایدی دارد. همچنین، نظریهها و راههای خودشناسی را بررسی میکنیم و میگوییم که بهتر است خودشناسی را از کجا شروع کنیم.
خودشناسی چیست؟
احتمالا رنگ لباس یا طعم بستنی مورد علاقهتان را میشناسید و میدانید دیدن چهجور فیلمی خوشحالتان میکند و کدام تفریح میتواند شما را ترغیب کند که صبحها زودتر بیدار شوید. اما تعریف خودشناسی بسیار فراتر از این موارد است.
خودشناسی (Self-knowledge) یعنی «اطلاعات واقعی و اصیلِ فرد در مورد خود» که شامل اطلاعاتی دربارۀ وضعیت عاطفی، ویژگیهای شخصیتی، روابط، الگوهای رفتاری، نظرات، باورها، ارزشها، نیازها، اهداف، ترجیحات و هویت اجتماعی او میشود (Morin & Racy, 2021).
انواع خودشناسی
خودشناسی براساس چندین شکل متفاوت از اطلاعات بنا میشود، به نحوی که هریک «خود» متفاوتی را شکل میدهند. در اینجا به معرفی ۵ نوع کلیدی خودشناسی میپردازیم:
- خودِ اکولوژیکی (Ecological Self): این نوع خود، همان حسی است که به طور مستقیم از محیط فیزیکی پیرامون درک میکنیم. برای مثال، زمانی که احساس گرما یا سرما میکنیم، خودِ اکولوژیکی ما فعال میشود.
- خودِ بینفردی (Interpersonal Self): این نوع خود نیز مستقیما درک میشود و از طریق سیگنالهای خاصی که گونۀ ما برای برقراری ارتباط و همدلی احساسی به کار میبرد، شکل میگیرد. لبخند زدن، دست دادن یا برقراری تماس چشمی همگی نشانههایی از خودِ بینفردی هستند.
- خودِ گسترشیافته (Extended Self): این نوع خود بر پایۀ حافظه و پیشبینی بنا میشود. زمانی که خاطرات گذشته یا انتظارات آینده بر احساس ما از خودمان تاثیر میگذارند، درواقع خودِ گسترشیافته فعال شده است.
- خودِ خصوصی (Private Self): خود خصوصی زمانی پدیدار میشود که متوجه میشویم تجارب آگاهانۀ ما منحصر به خودمان ست. این نوع خود، درک میکند که افکار و احساسات ما، تجربهای شخصی و درونی است.
- خودِ مفهومی (Conceptual Self) یا خودپنداره (Self-concept): خودپنداره، معنای خود را از شبکهای از مفروضات و نظریههای اجتماعی دربارۀ ماهیت کلی انسان و ماهیت خاص خودمان به دست میآورد. خودِ مفهومی تحت تاثیر ارزشها، نقشها و باورهای اجتماعیای است که در طول زندگی درونی کردهایم.
این ۵ نوع خود، گرچه بهندرت به صورت مجزا تجربه میشوند (زیرا توسط اشکال خاصی از اطلاعات محرک به هم پیوستهاند)، اما در تاریخچۀ توسعۀ خود، در دقتی که میتوان آنها را شناخت، در آسیبپذیریهایی که در معرض آن قرار دارند و به طور کلی در آنچه به تجربۀ انسانیمان اضافه میکنند، با یکدیگر متفاوتاند.
چگونه خودمان را میشناسیم؟ + راههای خودشناسی
خودشناسی از طریق فرایندهای دروننگرانه و اجتماعی به دست میآید (مورین و رِیسی، ۲۰۲۱). براساس گفتۀ براون (Brown, 1998)، 5 منبع برای خودشناسی وجود دارد:
دنیای فیزیکی
این دسته از اطلاعات محدود به ویژگیهای فیزیکی مانند قد، وزن و رنگ چشم است.
مقایسههای اجتماعی
این منبع خودشناسی مربوط به زمانی است که خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم و شامل مقایسههای صعودی و نزولی میشود. در مقایسۀ صعودی، خود را با فردی بهتر و در مقایسۀ نزولی، خود را با فردی بدتر از خودمان مقایسه میکنیم (براون، ۱۹۹۸).
ارزیابیهای بازتابی
این منبع خودشناسی، از قضاوتهای دیگران در مورد ما سرچشمه میگیرد. این اصطلاح به این واقعیت اشاره دارد که ما خودمان را از دریچۀ چشم دیگران میبینیم (براون، ۱۹۹۸).
دروننگری
این منبع خودشناسی از طریق مشاهدۀ درونی افکار، احساسات، انگیزهها و تمایلات به دست میآید. دروننگری با خودشناسی در هم تنیده شده و به طور جداییناپذیری به آن مرتبط است.
خودادراکی
در این منبع خودشناسی، ما از طریق مشاهده و بررسی رفتار خودمان چیزهای جدیدی دربارۀ خود میآموزیم.
شِفِرنر (Schaffner, 2020) دو منبع دیگر را نیز به منابع خودشناسی اضافه میکند:
رویکرد درمان شناختی-رفتاری (CBT)
منبع دیگری از خودشناسی از طریق تحلیل منطقی فرایندهای تفکر منفی ما به دست میآید. این تحلیل شبیه به درمان شناختی-رفتاری (CBT) یا شامل آن است.
تکنیکهای ذهنآگاهی (مایندفولنس)
تمرینات مبتنی بر ذهنآگاهی به ما در ارزیابی و تقویت مهارتهای هوش هیجانیمان کمک میکنند که منجر به افزایش خودشناسی میشود (شِفِرنر، ۲۰۲۰).
به طور خلاصه، خودشناسی از طریق ترکیبی از دنیای فیزیکی، اجتماعی و روانی به دست میآید.
۶ نظریه دربارۀ خودشناسی
البته «خودشناسی» هم مانند بسیاری از مباحث فلسفی روز به روز پیچیدهتر میشود. در طول تاریخ، اندیشمندان نظریههای مختلفی در مورد خودشناسی ارائه دادهاند. این نظریهها، دریچهای به سوی درک عمیقتر خود و رمزگشایی از پیچیدگیهای ذهن و روان انسان میگشایند. در ادامه، به بررسی ۶ نظریۀ مهم خودشناسی میپردازیم:
مدل ادراکی (The Perceptual Model)
فیلسوفان جان لاک (John Locke) و امانوئل کانت (Immanuel Kant) خوداندیشی (Self-reflection) را به مثابه یک تجربه حسی در نظر میگرفتند. همانطور که میتوانیم به سوزن سوزن شدن پوست خود توجه کنیم، میتوانیم با معطوف کردن توجه خود به احساسات درونیمان، آنها را مورد بررسی قرار دهبم. براساس این نظریه، با تمرکز بر درون و مشاهده دقیق افکار، احساسات و تجربیات خود، میتوانیم «ببینیم» چه عواملی باعث شکلگیری شخصیت ما شدهاند و درنتیجه، به درک عمیقتری از آنها دست یابیم.
به عبارت دیگر، با معطوف کردن توجه به درون و کاوش در دنیای درونی خود، میتوانیم ماهیت وجودی خود را کشف کنیم و به درک بهتری از «خود» واقعیمان برسیم.
مدل استنتاجی (The Inferential Model)
در مقابل مدل ادراکی، مدل استنتاجی بر این باور است که «خود» (Self) چیزی نیست که بتوان آن را به طور مستقیم دید یا تجربه کرد. بلکه، «خود» از طریق استنتاج، منطق و تحلیل قابل کشف است.
این مدل فرض میکند که همۀ انسانها موجوداتی منطقی هستند و میتوانند با تکیه بر استدلال و بررسی دقیق افکار و رفتارهای خود، به درک عمیقتری از «خود» دست یابند و حتی خود را تغییر دهند.
هنگامی که احساس یا عاطفهای را کشف میکنید، میتوانید با استفاده از مدل استنتاجی این پرسش را از خود بپرسید: «آیا منطقی است که من چنین احساسی داشته باشم؟» هدف این مدل، نادیده گرفتن یا سرکوب احساسات شما نیست، بلکه به دنبال شناسایی علت و ریشۀ آنهاست. با درک علت احساسات، قدرت و تاثیرگذاری آنها بر رفتار و تصمیمات شما کاهش مییابد.
خودشناسی سطحی در مقابل خودشناسی عمیق (Trivial vs. Substantial Self-knowledge)
برخی اندیشمندان، تمایز قائل شدن بین دو نوع خودشناسی را ضروری میدانند: خودشناسی سطحی و خودشناسی عمیق.
- خودشناسی سطحی (Trivial Self-knowledge) به آگاهی از امور بدیهی و ابتدایی در مورد خود مانند ظاهر، علایق و سلایق اشاره دارد. برای مثال: «میدانم که پیراهن به تن دارم.»
- در مقابل، خودشناسی عمیق (Substantial Self-knowledge) به درک عمیق، از احساسات، هیجانات، باورها، ارزشها و انگیزههای درونی فرد اشاره دارد. برای مثال، «وفاداری در دیگران برایم باارزش است.» یا «احساس میکنم در محیطهای شلوغ، مضطرب میشوم». این سطح از خودآگاهی، ماهیت وجودی و هویت درونی فرد را آشکار میکند.
این دو نوع خودشناسی، در سطوح مختلفی از آگاهی عمل میکنند. خودشناسی سطحی، در لایۀ بیرونی و قابل دسترستر ذهن قرار دارد، درحالیکه خودشناسی عمیق، در لایههای عمیقتر ذهن و ناخودآگاه نهفته است.
برای رسیدن به خودشناسی واقعی، داشتن هر دو نوع خودشناسی ضروری است. نوع سطحی به عنوان نقطۀ شروع عمل میکند، و نوع عمیق، درک عمیقتری از «خود» واقعی و اصیل را به ارمغان میآورد.
درک احساسات (Understanding Emotions)
احساسات طیف وسیعی دارند؛ از ساده و قابل درک گرفته تا پیچیده و مبهم. درک احساسات ساده مانند شادی، غم، خشم و ترس، تا حد زیادی آسان است. یعنی شما بدون فکر کردن زیاد میدانید که «غمگیناید» یا «خوشحالاید».
اما درک احساسات و عواطف عمیقتر و پیچیدهتر که در لایههای زیرین ذهن و روان انسان قرار دارند، نیازمند کاوش و واکاوی عمیقتر در دنیای درونی خود است. این احساسات پیچیده، در دسترس آگاهی سطحی شما نیستند. برای مثال، ممکن است ناخودآگاه، بدون اینکه دلیلش را بدانید، نسبت به شخص یا چیزی احساس خوبی نداشته باشید.
درک «چرا؟» (Understanding “Why?”)
شناسایی افکار، باورها و ارزشهای خود و درک «چرا»یی وجود آنها، دو مقولۀ متمایزند. کاوش در چراییها، حقایق عمیقی را در مورد شخصیت، انگیزهها و هویت شما آشکار میکند و گامی اساسی در مسیر خودشناسی به حساب میآید.
برای مثال، ممکن است از این موضوع آگاه باشید که در موقعیتهای خاص، احساس اضطراب میکنید. اما درک چرایی آن، میتواند به شما کمک کند تا اضطراب خود را به طور موثرتری کنترل کنید.
شاید اضطراب شما ناشی از ترس از صحبت کردن در جمع یا قرار گرفتن در مرکز توجه باشد. با شناسایی علت اضطراب، میتوانید راهکارهایی برای مدیریت آن پیدا کنید.
خودبیخبری و خودفریبی (Self-ignorance and Self-deception)
این نظریه به توانایی شما در نادیده گرفتن احساسات و عواطف خود اشاره دارد. اما نادیده گرفتنشان به معنای نبود آنها نیست. به همین دلیل است که نیاز به تامل آگاهانه در دنیای درونی خود دارید.
خودبیخبری و خودفریبی میتوانند به اشکال مختلفی در زندگی شما ظاهر شوند. برای مثال، ممکن است از احساس ناراحتی یا خشم خود آگاه باشید، اما به جای اینکه به ریشۀ این احساسات بپردازید، سعی میکنید آنها را نادیده بگیرید یا سرکوب کنید. این امر میتواند منجر به عواقب منفی، مانند اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد یا مشکلات در روابطتان شود.
خودفریبی نیز میتواند به شکلهای مختلفی رخ دهد. برای مثال، ممکن است باورهای غلطی در مورد خودتان داشته باشید که مانع پیشرفت و موفقیت شما میشوند. شاید به خودتان بگویید که «من به اندازۀ کافی خوب نیستم» یا «من هرگز نمیتوانم به اهدافم برسم». این باورهای منفی میتوانند اعتمادبهنفس شما را از بین ببرند و شما را از رسیدن به پتانسیل کاملتان بازدارند.
برای مقابله با خودبیخبری و خودفریبی، باید به طور آگاهانه به بررسی افکار، احساسات و رفتارهای خود بپردازید. از خود بپرسید که چه چیزی باعث میشود احساسات خاصی را تجربه کنید و چرا به شیوهای خاص رفتار میکنید. با شناسایی الگوهای فکری و رفتاری خود، میتوانید به خودشناسی عمیقتری دست یابید.
همانطور که مشاهده کردید، نظریههای فلسفی مختلفی در مورد خودشناسی ارائه شده است که هر کدام دریچهای به سوی درکی عمیقتر از این مفهوم پیچیده میگشایند. با مطالعه و بررسی این نظریهها و همچنین با تامل و کاوش در دنیای درونی خود، میتوانید گامهای موثری در مسیر خودشناسی بردارید.
فواید خودشناسی چیست؟
خودشناسی کمک میکند تا احساساتی که هر روز بر شما تاثیر میگذارند را کشف کنید و هنگامی که از آنها آگاه شدید، دوباره کنترلشان را به دست بگیرید. با خودشناسی میتوانید تغییراتی را ایجاد کنید که با «خود واقعی» شما همسوتر باشند.
در اینجا برخی از فواید بسیار زیاد خودشناسی را برمیشمریم:
- پذیرش خود: وقتی خودتان را میشناسید، میتوانید گامهایی برای پذیرش ویژگیهای شخصیتیتان بردارید و با خودتان مهربانتر باشید. به عبارت دیگر، خودشناسی به پذیرش نقاط قوت و ضعف و درنهایت، دوست داشتن خود واقعیتان منجر میشود.
- افزایش عزت نفس: وقتی یاد میگیرید خودتان را دوست داشته باشید، با خودتان بهتر رفتار میکنید و انتظار دارید دیگران هم همینطور با شما رفتار کنند. درنتیجه، عزت نفس شما افزایش پیدا میکند و اعتماد بیشتری به خودتان خواهید داشت.
- کاهش تردید و دودلی: با خودشناسی، درک بهتری از نیازها و خواستههای خود پیدا میکنید. به همین دلیل، تصمیمگیری برایتان آسانتر میشود، زیرا در هر لحظه میدانید به چه چیزی نیاز دارید و چه چیزی برایتان مهم است. تردید و دودلی درونیتان کاهش پیدا میکند و با اطمینان بیشتری دست به انتخاب میزنید.
- تصمیمگیری بهتر: هنگامی که خودتان را میشناسید، ارزشها و باورهای اصلیتان را نیز بهتر درک میکنید. درنتیجه، تصمیماتی میگیرید که با این ارزشها و باورها همسویی بیشتری دارند و شما را به هدف نهایی زندگیتان نزدیکتر میکنند.
- افزایش بهزیستی: شناختن خود، نوعی مراقبت از خود است. انجام این کار، سلامت کلی شما را در ابعاد اجتماعی، ذهنی، جسمی و موارد دیگر بهبود میبخشد و باعث میشود آرامش و رضایت بیشتری داشته باشید.
- افزایش هوش هیجانی: هنگامی که احساسات خود را درک کنید، همدلی با دیگران برایتان آسانتر میشود و میتوانید روابط عمیقتری با آنها برقرار کنید.
- نگرش مثبت به خود: خودآگاهی فقط روی نقاط ضعفتان تمرکز نمیکند. بلکه در مورد شناخت ویژگیهای مثبت و استعدادهایتان نیز هست. خودشناسی به شما کمک میکند تا متوجه شوید چه چیزهایی شما را به یک فرد ارزشمند و توانمند تبدیل میکند.
- مدیریت بهتر خود: با خودآگاهی، واکنشهای تکانهای و بدون فکر در شما کاهش مییابد. محرکهای درونی خود را درک میکنید و یاد میگیرید که واکنش منفی نشان ندهید.
- زندگی هدفمند: خودشناسی به شما قدرت میدهد تا براساس ارزشها و خواستههای درونیتان تصمیم بگیرید و تحت تاثیر عوامل بیرونی نباشید.
خودشناسی را از کجا شروع کنیم؟
اولین قدم در مسیر خودشناسی، خودآگاهی (Self-awareness) به معنای توانایی فرد برای تأمل یا دروننگری است. به عبارتی، خودآگاهی را میتوان پایه و اساس خودشناسی دانست.
- طبق مطالعات انجامشده، داشتن خودآگاهی بیشتر، شما را فردی صادقتر، با اعتمادبهنفستر و خلاقتر میکند.
- خودآگاهی به شما امکان میدهد تا زندگی اصیلتری داشته باشید. میتوانید حرفهای را انتخاب کنید که با ارزشهایتان همسو است، در روابط مهم خود مرزبندیهای درستی تعیین کنید و تبدیل به فردی با اعتمادبهنفس بالا شوید.
- مطالعات نشان میدهند که پرورش خودآگاهی به شما کمک میکند تا به کارمندی بهتر و درنهایت فردی با رضایت شغلی بالاتر تبدیل شوید.
۱۴ نمونه از خودشناسی
در اینجا به ۱۴ نمونه از خودشناسی اشاره میکنیم. اینها برخی از نتایجی هستند که میتوانید از فرایند خودشناسی انتظار داشته باشید:
- درک احساسات خود: شما احساسات و عواطف خود را بهخوبی درک میکنید و میدانید در هر لحظه چه احساسی دارید.
- آگاهی از روشهای مقابله با ضعفها نقاط ضعف خود را میشناسید و روشهای سالمی برای مقابله با آنها دارید.
- باورهای مستقل: باورها و اعتقادات مستقل خود را دارید و تحت تأثیر حرف دیگران قرار نمیگیرید.
- شناخت علایق و لذتها: میدانید چه چیزهایی برای شما لذتبخش است و برای انجام آنها وقت میگذارید.
- شناسایی نقاط قوت و ضعف: از نقاط قوت و ضعف خود آگاه هستید و میدانید در چه زمینههایی ماهرید و در چه زمینههایی نیاز به تقویت دارید.
- نیازها در روابط: میدانید در روابط بین فردی به چه چیزهایی نیاز دارید و چه نوع رابطهای برایتان مناسب است.
- اعتمادبهنفس: میدانید چه زمانی باید به خودتان اعتماد کنید (و چه زمانی نه).
- شناسایی الگوهای رفتاری: به شناخت خوبی از الگوهای رفتاری خود میرسید و برای تغییر الگوهای منفی تلاش میکنید.
- شناخت محدودیتها و تعیین مرزها: محدودیتهای خود را میشناسید و میدانید چه زمانی برای خودتان مرز تعیین کنید.
- شناسایی ارزشها: ارزشهای خود را درک میکنید و به آنها احترام میگذارید.
- کنترل خود در شرایط سخت: در شرایط سخت، کنترل بیشتری روی خودتان دارید و بهراحتی عصبانی نمیشوید.
- پذیرش خود: خودتان را با تمام ویژگیها، خصلتهای عجیب و نقصها میپذیرید و قضاوت نمیکنید.
- رها کردن افکار و احساسات منفی: میتوانید افکار و احساسات منفی را رها کنید و در آنها نمانید.
- پذیرش انتقاد: از حالت تدافعی دوری میکنید، انتقادها را بهدرستی میپذیرید و از آنها برای پیشرفت خود بهره میبرید.
سخن پایانی
خودشناسی، سفری جذاب و پرفایده به سوی دنیای درون و کشف «خود» واقعیمان است. در این سفر، با لایههای مختلف شخصیت خود آشنا میشویم، نقاط قوت و ضعف خود را میشناسیم، انگیزهها و ارزشهایمان را کشف میکنیم و درنهایت، به درک عمیقتری از هویت خودمان میرسیم.
این سفر، نه آسان و نه کوتاه است. با صرف تلاش، صبر و صداقت با خود میتوانید قدمهای خودشناسی را مطمئنتر بردارید.
دیدگاهتان را بنویسید